نزدیک یه هفته تعطیل بودم دلی از غذا و فیلم و استراحت در اوردم

باور کنین من اونقد اینور و اونور نمیخورم. اینور و اونور خیلی به من میخورن. واسه همین همیشه زخم و زیلیم اما خودم هم خبر ندارم این زخما از کجا میان

این روزا شب که میخوام بخوابم لباسای رو رختخوابم رو میندازم رو صندلی صب که بیدار شدم دوباره میندازم رو رختخواب. و این داستان همچنان ادامه دارد ......

یکی بیاد برام کارامو انجام بده

این حافظه ورپریده من یه مدته هیچی تو خودش نگه نمی داره. فک کنم باید ویندوزش رو عوض کنم

زندگی ثابت کرده معمولا تو جاهای حساس فیلم اگه تو فیلم اتفاقی نیفته تو واقعیت یه اتفاقی میفته که به بقیه فیلم نمیرسی

اینا هستن تو فیلما کابوس که میبینن از رختخواب پا میشن میرن صورتشونو میشورن بر میگردن میخوابن. اینا دقیقا فازشون چیه؟ من کابوس میبینم یا بیدار نمیشم یا بیدار شدم دوباره برمیگردم میخوابم.

بعضی از وبا رو دیدین که حباب های بارشی میزارن با موس بری روش میترکن؟

آیا شما هم میشینین اونا رو میترکونین انگار اگه یکیش رو هم از دست بدی انگار مسابقه رو باختی یا اینکه فقط من مرض دارم؟

حتی تو اوج خوشحالی هم همیشه یکی میاد و گند میزنه به همه چی

حسنی نگو جوون بگو !

توی ده کلم دود

حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ، نه رعنا جون

(نه زیبا جون ، نه ریماجون ،نه رویاجون ،نه سارا جون ،نه مینا جون ،نه تیناجون ، نه ژیلا جون ، نه شیلاجون ...هی من می گم ،تو هم بخون ! ...باشه ؟!)

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب


بقیه در ادامه اینجا جا نمیشه  ادامه مطلب ...