خدا رو شکر رزق و روزی دست خداس وگرنه تا حالا خیلیا از گشنگی مرده بودن

وبلاگ خوندنم هم مثل کتاب خوندنمه. چنتا وب رو با هم باز کردم از یکی که خسته شدم میرم سراغ دومی و به همین منوال ادامه میدم تا به یکی یکی تموم شن.

من قرار بود امروز از صبح درس بخونم اما متاسفانه بخاطر یه کاری مجبور شدم کامپیوتر رو روشن کنم. یعنی نمیزارن آدم درسشو بخونه ها

خدا رو شکر copy paste و drag and drop رو یکی اختراع کرد وگرنه من که عمرا بدون اینا نمیدونم چیکار کنم

حافظه ی من فک کنم کلا فقط یه روزه. روز بعدش مغزم حافظمو پاک میکنه برای همین اصلا یادم نمیاد میخوام چی بنویسم

دیشب تصمیم گرفتم که امروز ورزش نمیکنم لااقل روز چندتا دراز نشست برم. صبحش که بیدار شدم بدنم درد می کرد. فک کنم مخیله م زیادی کار کرده

ما اینجا خسته شدیم از حموم رفتن مردم تو شمال از سرما حتی دوس ندارن برن حموم

مردم همیشه نیمه پر یا خالی لیوان رو میبینن اما من فقط آبشو.

هیچوقت بچه ها رو از چیزی یا کسی نترسونین. اونا مخیله ی وسیعی دارن ممکنه براشون به کابوس تبدیل شه

کاری که من با انار می کنم داعش با سوریه نکرد.