من میخوام بدونم اسم همچین غذای خوشمزه ای چرا اینقد بد در رفته

زغنبوت احتمالا سم یا بیماری است کشنده. زغنبوت در گفتار عام ناسزا یا کنایه ایست نفرین مانند شبیه "زهرمار" (سم مهلک) یا "کوفت" (بیماری سیفلیس) که در جواب کسی که دیگری را فراخواند گویند و نیز در جواب سئوالی (نا بجا یا ناهنجار) با نهیب و تشر گفته میشود: چه بخورم؟ زغنبوت!، شام چه داریم؟ زغنبوت! دهخدا به خط خود در حاشیه نوشته: "شاید نوعی زهر یا نوعی بیماری کشنده باشد".

در کتاب علویه خانم، اثر صادق هدایت آمده: "سر گذرها انگشت پیچ و معجون افلاطون گذاشته بودند. مشتریان محترم قاشق قاشق به انگشتانشان می پیچیدند و هی زغنبوت میکردند". زغنبوت در اینجا، به گفته «فخر الزمان شیرازی محمودیان» "چیزی را زغنبوت کردن" به معنای "ناهنجار خوردن" یا غذا را چون طعمه مار بلعیدن است.

یه مطلب جالبی رو خوندم گفتم برای شما هم بزارم بخونیدش

کلیک کنید

میگن از یه چیزی بدت بیاد حتما برات اتفاق میفته. خوب من از بستنی سنتی وانیلی و شکلاتی بدم میاد

بعضیا مریض میشن گزارش لحظه به لحظه میدن

من کلا یا تو یه روز 100% شارژ تلفنم رو تموم میکنم یا کل روز رو با همون 10% باقیمونده سر میکنم

دقیقا مث پول خرج کردنمه

کم کم داریم به روزایی نزدیک میشیم که هنوز آب رو تنت خشک نشده باس دوباره بری حموم

بالش آدم ناموس آدمه

استعدادی که اکثر ما داریم لگد زدن به بختمون و گند زدن به زندگیمونه

من هر وقت ورزش میکنم دو برابرش غذا میخورم. فک کنم برای همینه وقتی ورزش میکنم چاق میشم

نمونه‌هایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور

کلا هفته پرکاری بود اما تموم شد. فعلا اینا رو داشته باشین فردا بهتون سر میزنم

نمونه‌هایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور


برای اینکه پشه‌ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه‌بند بیرون می‌گذارم.

    اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.

    دلم به حال ماهی‌ها می‌سوزد چون هیچ کس اشکشان را نمی‌فهمد.

    وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.

    گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.

    به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.

    هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.

    به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.

    روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!

    غم، کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برد.

    بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند!

    قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.

    قلبم پرجمعیت‌ترین شهر دنیاست.

    به نگاهم خوش آمدی.

    پایین آمدن درخت از گربه.

    زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی‌رود.

    جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می‌کند.

    فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی‌شوند.

    باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.

    فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر می‌کند.

    فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود.

    همه ​​مردم جهان به یک زبان سکوت می​کنند.

زبان هم فیلتر دارد