حسنی نگو جوون بگو !

توی ده کلم دود

حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ، نه رعنا جون

(نه زیبا جون ، نه ریماجون ،نه رویاجون ،نه سارا جون ،نه مینا جون ،نه تیناجون ، نه ژیلا جون ، نه شیلاجون ...هی من می گم ،تو هم بخون ! ...باشه ؟!)

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب


بقیه در ادامه اینجا جا نمیشه  

حسنی نگو جوون بگو !

 

توی ده کلم دود

حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ، نه رعنا جون

(نه زیبا جون ، نه ریماجون ،نه رویاجون ،نه سارا جون ،نه مینا جون ،نه تیناجون ، نه ژیلا جون ، نه شیلاجون ...هی من می گم ،تو هم بخون ! ...باشه ؟!)

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب



باباش می گفت : "حسنی می ری به سر بازی ؟"

نه نمی رم ، نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟! "

– نه نمی دم ، نه نمی دم


گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

-گلیه چرا ویبره می ری ؟

-دارم می رم به سلمونی

که شب برم به مهمونی

گلی"  خانوم نازنین ، با زانتیای نقطه چین "-  

یه کمی به من سواری می دی ؟

- نه که نمی دم  

  - چرا نمی دی ؟

- واسه این که من قشنگم ، درس خونم و زرنگم  

اما تو چی ؟

نه کا رداری ، نه مال داری، فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه



در واشد و " پریچه "

با ناز اومد توو کوچه

-پری کوچولو ،تپل مپولو

می آی باهم بریم بیرون؟

 

مامان پری ،از اون بالا

نگاه می کرد تو کوچه را

داد زد وگفت: " اوی ! بی سواد

برو  اون طرف تا باد بیاد

دختر ریزه میزه

حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟


نه کا رداری ، نه مال داری، فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه




نازی اومد از استخر

- تو پوپکی یا نازی ؟

- من نازی جوانم 

- می آی بریم کافی شاپ؟

- نه جانم ! 

- چرا نمی آی ؟

-واسه این که من صب تا غروب ،

پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،

دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟

نه کار داری ، نه مال داری ، فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه...

 

حسنی با موهای ژلی

یهو رسید به ول ولی !

 - آی ول ولی ! آی قلقلی ! می آی با من بریم شمال ؟!

 -من و مامی و فی فی و دی جِی

 هفته ای دوبار می ریم دوبی !

          
اما تو چی ؟

نه کا رداری ، نه مال داری ، فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه...

         

       
حسنی از این همه " نه "

هیچیش نشد که خواهر ! (!) ( یا برادر ! )

 اصلا نرفت تو میدون !

 زد چند تا پک به قلیون

       
بعدش یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت

آن شد و رفت تو چت روم

گپید با صدتا خانوم

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای ، چی هستی ؟

تو دنیای مجازی

علّافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه

رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: "حسنی برات زن بگیرم ؟"

- آره می خوام ، آره می خوام


- "چاهار تا شرعن بگیرم ؟ "

 - آره می خوام ، آره می خوام



حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد

رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد

زی ذی (1) شد و دوماد شد

1.زن ذلیل

شاعر: زهرا دُرّی

نظرات 3 + ارسال نظر
بهاره سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 15:08 http://yaddashterozaneman.mihanblog.com

خخخخخ چ باحال بود

خانوم خونه پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 16:33 http://www.ganje-man.mihanblog.com

یعنی عالی بود حیف بود لایک نکنم

این زن شنبه 28 آذر 1394 ساعت 13:28 http://in-zan.mihanblog.com

وای پروردگارا!
ویبره میزد توو کوچه ها باحال بود :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.