بزارین یکی از تنبلیام رو براتون تعریف کنم. شما هم امتحان کنید.
قبلا
که هنوز تغییر دکور نداده بودم از کلید چراغ دور بودم. نه دستم میرسید نه
پام و نه هیچ وسیله ی دیگه ای. معمولا برادرم رو صدا میزدم میگفتم کارت
دارم بیا اینجا. میومد بهش میگفتم چراغو خاموش کنه. اونم که ساده و نفهم
خاموش میکرد میرفت